خاطری که گذشت

ساخت وبلاگ
در سالی که گذشت،برما چه گذشت.گذشته،از نامش معلومه یعنی عبور شده،پس با تمام فراز و نشیب هاش تکرار نمیشه.خوشحالم که هر روزم سر سبز و زیباست.امیدوارم روزی برسه که دنیا در آرامش باشه،دوستی و عشق و سلامتی همه انسانها و در آغوش بگیره،انسان در موفقیت و شادی باشه،و عشق تنها دغدغه انسان باشه.سال جدید ،در قرن خاطری که گذشت...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطری که گذشت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mehramir2o بازدید : 113 تاريخ : سه شنبه 30 فروردين 1401 ساعت: 20:19

امروز صبح بعداز روزها،تازه تونستم کمی آرامش داشته باشم.اسفند،چه ماه پر کارو پر تحرکی بود.الان که با آرامش دارم می‌نویسم ،میبینم که یه ساعت از این ماه هم حتا این آرامش رو نداشتم،البته درگیری جذابی بود چون نتیجه عالی داشت.اگه هوا هم یاری میکرد،شاید نتیجه فوق العاده میشد.در هر صورت خوشحالم چون عاشقانه خاطری که گذشت...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطری که گذشت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mehramir2o بازدید : 97 تاريخ : سه شنبه 30 فروردين 1401 ساعت: 20:19

پدر 

پدر یعنی گرمی یک خانه.

پدر یعنی شونیه مردانه.

پدر یعنی اشک پنهانی.

پدر یعنی قلب بارانی.

هزاران غم پشت لبخندت.

چه کردی با قلب فرزندت.

گذشتی از خودت تا جان بگیرم.

من برای خستگی هایت بمیرم.

دورت بگردم،درمون دردم،آخه تو تکیه گامی.

انگار هزارتا آدم باهام ن ،وقتی باهامی.

خاطری که گذشت...
ما را در سایت خاطری که گذشت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mehramir2o بازدید : 80 تاريخ : پنجشنبه 14 بهمن 1400 ساعت: 23:18

بعد مرگم شده بود. آمدم مجلس ترحیم خودم،  همه را می دیدم. همه آنها که نمی‌دانستم ،عشق من در دلشان ناپیداست.            واعظ از من می گفت...از نجابت هایم از همه خوبی ها وبه خانم ها گفت:اندکی آهسته تاکه مجلس بشود سنگین تر.راستی این همه اقوام و رفیق!!??من خجل از همه شان!من که یک عمر گمان می کردم          تنهام    و نمی دانستم من به اندازه یک مسجد پر از آدم دوستانی دارم همه شان آمده اند!چه عزادار و غمین...من نشستم به کنار همه شان وه چه حالی بودم همه از خوبی من می گفتند.حسرت رفتن ناهنگامم خاطراتی از من که پس از رفتن من ساخته اند از رفاقت هایم از صمیمیت دوران حیات یک نفر گفت چه انسان شریفی بودم.دیگری گفت فلک گلچین است.یک نفر هم می گفت:من و او وه چه صمیمی بودیم!!!!وعجب است مرا او سه سال است که با من قهر است!!!!یک نفر ظرف گلابی آورد و کتاب قرآن که بخوانند کتاب و ثوابش برسانند به من گر چه برداشت رفیق لای آن باز نکرد.وثوابش که نیامد بر من آن که صد بار به پشت سر من غیبت کرد آمد آن گوشه نشست .من کنارش رفتم.اشک در چشم،عزادار و غمین خوبی ام را می گفت چه غریب است مرا ..!!!آن ملک آمد باز آن عزیزی که به او گفتم من:فرصتی میخواهم  خبر آورد مرا می شود برگردی.مدتی باشی در جمع عزیزان خودت...نوبت بعد،تورا خواهم برد....روح من رفت کنار منبر...وچه آرام به واعظ فهماند.اگر این جمع مرا می خواهند.فرصتی هست مرا.می شود برگردم.من نمی دانستم این همه قلب مرا می خواهند.باعث این همه غم خواهم خاطری که گذشت...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطری که گذشت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mehramir2o بازدید : 109 تاريخ : پنجشنبه 14 بهمن 1400 ساعت: 23:18

پیش از خداحافظیت،  چتری به دستت میدهم!پایی به راهت می کشم،  شاید که برگردی!بجای هر حرفی فقط،خطی ز چشم خیس خود،تا به نگاهت می کشم،،  شاید که برگردی.باران ببارد میروی،باران نبارد میروی!این بغض بی صاحب چرا،از تو ندارد پیروی.بی من شدی راهی چرا؟از من نمی خواهی چرا؟کاری کنم پیدا کند.پایان خوش این ماجرا....​​​​​ خاطری که گذشت...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطری که گذشت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mehramir2o بازدید : 102 تاريخ : پنجشنبه 14 بهمن 1400 ساعت: 23:18

هروز زیباترین روز زندگیست. وقتی خودت باشی. خاطری که گذشت...
ما را در سایت خاطری که گذشت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mehramir2o بازدید : 121 تاريخ : يکشنبه 2 آذر 1399 ساعت: 3:21

دریافتی های ما از جهان هستی فقط به ما بستگی داره.

تا جایی که یادم میاد هدیه هایی رو دریافت کردم که با ایمان خواستم.

ایمان ما زندگی مارو تشکیل میده.

هر چه که دارم و ندارم رو بهش ایمان داشتم و دارم.

خاطری که گذشت...
ما را در سایت خاطری که گذشت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mehramir2o بازدید : 82 تاريخ : يکشنبه 2 آذر 1399 ساعت: 3:21

هرگز تلاش نکن که دنیا را تغییر دهی،

جایی بهتر ،با صفاتر،زیباتر ...بسازی.

براستی که باید از خودم شروع کنم.

دنیای پیشروی ما انعکاس رفتار های گذشته ماست.

خاطری که گذشت...
ما را در سایت خاطری که گذشت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mehramir2o بازدید : 96 تاريخ : يکشنبه 2 آذر 1399 ساعت: 3:21

انقدر حوصلم سر رفته بود،

که یادم اومد خیلی وقت پیش،

یه جایی یه چیزهایی می نوشتم.

عجب بلایی هستی کرونا،آدم رو تا کجا ها

که نمی بری.

نمیدونم چطور سر از اینجا در آوردم؟؟!!؟؟

وقتی فقط یک راه پیش روت هست،

راهی که دوست داری رو تصور کن.

توی بدترین روزهای زندگیم طوری زندگی کردم که پس از گذشت از اون روزا، از خودم راضی بودم.

 

خاطری که گذشت...
ما را در سایت خاطری که گذشت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mehramir2o بازدید : 103 تاريخ : پنجشنبه 4 ارديبهشت 1399 ساعت: 23:16

چقدر زمان سریع میگذره. انگار همین چندروز پیش بود. همیشه اولین ساعات اس ام اس بانک از همه زودتر بهم تبریک میگه. متولد شدیم تا مسیری توسط ما طی شود. این توانایی ماست که به هدف برسیم یا جا بزنیم. با ماست تا چه بهایی برای ادامه در مسیر بپردازیم. فردا با طلوع زیبای خورشید من نیز متولد میشم.

+ نوشته شده در  دوشنبه پنجم مهر ۱۳۹۵ساعت 5:52&nbsp توسط omid  | 

خاطری که گذشت...
ما را در سایت خاطری که گذشت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mehramir2o بازدید : 112 تاريخ : جمعه 17 آذر 1396 ساعت: 15:46